نمی دانم پس از مرگم که آید بر مزارمن
که بنشیند به سوگ من
سیه چشمی سیه بر تن کند یا نه
ولی سوگند...
تو را سوگند...به جان دلبرت سوگند
مرا هم یاد کن آن شب که من در زیر خاک سرد
تنهای تنهایم...
خیلی سخته که بخوای با آب خوردن بغضت رو بفرستی پایین
اما یه دفعه اشک از چشات جاری بشه...
خیلی سخته که وقتی که رفتی تا با پول تو جیبی چند ماهت
برای تولدش کادو بخری با یکی دیگه ببینیش...
راستی آیا باید از رود گذشت
باید از رود اگر چند گل آلود گذشت...
بال افشانی آن جفت کبوتر را در افق می بینی
که چنان بالابال دشت ها را با ابر آشتی دادند؟
راستی آیا می توان رفت و نماند؟
راستی آیا می توان شعری در مدح شقایق ها خواند؟
ای کاش دوست داشتن را تجربه نمی کردم
تجربه تلخی بود...
دیگر هیچ وقت نمی خواهم حضوری گرم
سرمای وجودم را محو کند
دیگر هیچ گاه به نگاه عاشقی دل نمی بندم و
هیچ گاه به سلام مهربانی پاسخ نخواهم داد...
4815 بازدید
1 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
7 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian